برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 9
برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 54
برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 58
خوابآلود رفتم اتاق دخترم میگم بابا جون بیا آماده شیم بریم مهدکودک. میگه میشه من شترمرغ باشم تو پشه؟ بعد با هم دوست شیم؟ با یه استیصال خاصی میگم باشه هر چی تو میگی، حالا بیا لباس بپوش. میگه: پس چرا ویز ویز نمیکنی؟ ببین من چه قدر خوب شترمرغم؟ هی بال میزنم پرواز نمیکنم.
_ از توییتر همسایهی طبقهی سوم
She was lazy to shave the other leg...برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 47
وای،
گریهمون، هیچ
خندهمون، هیچ
باخته و برندهمون، هیچ
تنها، آغوش تو مونده
غیر از اون، هیچ
ای
ای مثل من تک و تنها
دستامو بگیر که عمر رفت
همهچی تویی
زمین و آسمون، هیچ
She was lazy to shave the other leg...
برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 72
استعداد این را دارم
تا خستگیناپذیر
تمام روز
به تو فکر کنم...
برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 84
برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 58
حق تعالی اگرچه وعده داده است که جزاهای نیک و بد در قیامت خواهد بود، اما نمونهی آن، نقد در دار دنیا دم به دم و لمحه به لمحه میرسد.
ـ فیه ما فیه، مولانا
برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 87
خب یکی از واقعیتهای زندگی این است که هیچچیز به اندازهی سفر به تبریز، شور زیستن و زندگی کردن را در دل بابا زنده نگه نمیدارد.
از خودم میپرسم کورسوی امید من در زندگی نورش را از کجا، چه چیزی یا چه کسی وام گرفته؟ پاسخی برایش پیدا نمیکنم.
مامان؟
هوم، شاید...
برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 61
با وجود این غرور خاصی در خود احساس می کردم. اگر کسی من را فریب داده بود، به این دلیل بود که در آن لحظه من، کسی را دوست داشتم.
«آنته کریستا»، املی نوتومب، نشرچشمه
She was lazy to shave the other leg...برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 75