She was lazy to shave the other leg

ساخت وبلاگ

چند سال پیش همکاری داشتم که یکی از وحشت‌ها و ترس‌های بزرگش تو زندگی این بود که به خانواده‌ش نیاز پیدا کنه. اون موقع‌ها این وحشتش برام قابل درک نبود. نمی‌فهمیدم چرا همیشه می‌گفت «برام دعا می‌کنی به خانواده‌م نیاز پیدا نکنم؟»روزی که تو حموم حالش بد شد و همخونه‌ش نجاتش داده بود، این ترس دوباره بهش برگشته بود. بعد از ویزیت و چندتا ازمایش احتمال دادن سنگ کلیه داشته باشه و به جراحی نیاز پیدا کنه. عجیب بود که ترسش نه از جراحی‌شدن، بلکه از نیازپیداکردن به خانواده‌ش بود. اون عصر پاییزی که خیابون انقلاب رو پیاده‌روی کردیم و بهش دلداری می‌دادم که «خانواده برای این جور وقت‌هاست دیگه.» نمی‌فهمیدم از چه جنس ترسی حرف می‌زد.«نه، نمی‌خوام بهشون بگم.»، «نمی‌خوام روزی برسه که مامانم یا خواهرم مجبور به نگهداری از من باشند.»، «نمی‌خوام به خانواده‌م نیاز داشته باشم...» و لحظه‌ای که سوار بی‌آرتی می‌شد، با چشم‌های نگران و غمگینش نگاهم کرد و گفت «یکی از دعاهای همیشگی‌م اینه هیچ‌وقت به خانواده‌م نیاز پیدا نکنم فریبا... برام دعا می‌کنی؟»برام قابل درک نبود اما دعاش کردم که کارش به جراحی نکشه...سال‌های زیادی نیست که از اون روز پاییزی گذشته و راستش حالا کاملا با تمام وجودم می‌فهمم اون ترس از نیازپیداکردن به دیگری برای بهترشدن  She was lazy to shave the other leg...ادامه مطلب
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 13:19

فکر کنم شیرین عقلی من به فامیل‌هامون هم ثابت شده دیگه. ختم مامان‌بزرگ که تموم شد، با لِگِ چرم و نیم‌بوت‌های جورابیِ منجوق‌کاری‌شده و کمربند پلنگی‌ام یکی یکی می‌رفتم سر میزهای خالی. استخون‌ها رو از توی She was lazy to shave the other leg...ادامه مطلب
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 11:28

بدون اغراق، نه از نظر جسمی، نه از نظر فکری و روحی، در توانم نیست که روزی هشت ساعت در یک محیط بسته مشغول باشم و علاوه بر این هشت ساعت، سه ساعت‌ از روز را هم درگیر رفت‌وآمد در تونل‌های مترو باشم و امید She was lazy to shave the other leg...ادامه مطلب
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 58 تاريخ : شنبه 14 دی 1398 ساعت: 21:02

‏خواب‌آلود رفتم اتاق دخترم می‌گم بابا جون بیا آماده شیم بریم مهدکودک. می‌گه می‌شه من شترمرغ باشم تو پشه؟ بعد با هم دوست شیم؟ با یه استیصال خاصی می‌گم باشه هر چی تو می‌گی‌، حالا بیا لباس بپوش. می‌گه: پس چرا ویز ویز نمی‌کنی؟⁩ ببین من چه قدر خوب شترمرغم؟ هی بال می‌زنم پرواز نمی‌کنم. 

_ از توییتر همسایه‌ی طبقه‌ی سوم

She was lazy to shave the other leg...
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 5:13

وای،
گریه‌مون، هیچ 
خنده‌مون، هیچ
باخته و برنده‌مون، هیچ
تنها، آغوش تو مونده 
غیر از اون، هیچ
ای
ای مثل من تک و تنها
دستامو بگیر که عمر رفت
همه‌چی تویی 
زمین و آسمون، هیچ

 

She was lazy to shave the other leg...
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 5:13

استعداد این را دارم 
تا خستگی‌ناپذیر
تمام روز
به تو فکر کنم...

She was lazy to shave the other leg...
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

اگر یک چیز باشد که تحملش را نداشته باشم، این آدم‌هایی هستند که از روح حرف می‌زنند. احتمالا به نظر شما این مشکل چندان بزرگی نیست و شاید هم یکی بیاید و بپرسد «محض رضای خدا، با کی نشست‌وبرخاست داری که از She was lazy to shave the other leg...ادامه مطلب
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:34

حق تعالی اگرچه وعده داده است که جزاهای نیک و بد در قیامت خواهد بود، اما نمونه‌ی آن، نقد در دار دنیا دم به دم و لمحه به لمحه می‌رسد.

ـ فیه ما فیه، مولانا

She was lazy to shave the other leg...
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1398 ساعت: 16:10

خب یکی از واقعیت‌های زندگی این است که هیچ‌چیز به اندازه‌ی سفر به تبریز، شور زیستن و زندگی کردن را در دل بابا زنده نگه نمی‌دارد.
از خودم می‌پرسم کورسوی امید من در زندگی نورش را از کجا، چه چیزی یا چه کسی وام گرفته؟ پاسخی برایش پیدا نمی‌کنم.
مامان؟
هوم، شاید...

She was lazy to shave the other leg...
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1398 ساعت: 16:10

با وجود این غرور خاصی در خود احساس می کردم. اگر کسی من را فریب داده بود، به این دلیل بود که در آن لحظه من، کسی را دوست داشتم.

 

«آنته کریستا»، املی نوتومب، نشرچشمه

She was lazy to shave the other leg...
ما را در سایت She was lazy to shave the other leg دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehavijebanafsh1 بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 9 بهمن 1397 ساعت: 18:40